دوباره میخوام بعد از گذشت حداقل ۴ سال شروع به نوشتن کنم؛ اما نمیدونم از کجا و چی.
شاید فکر میکنم میان من و نوشتن عهدی بود برای رسیدن به آمال و رویاهام اما الان که رویاهام رنگ واقعیت به خود گرفتند، دیگر عهدی در میان نیست.
اما حالا میخوام رویاهای جدیدی بسازم تا طعم واقعیت برام شیرین تر بشه. میخوام از لحظه های تمام شدن من بگم، از لحظه هایی که از بلندی قامتم باران می چکد و سردی خاک تنم را می لرزاند در حالیکه در ژرفای ذهنم به بی نهایت با تو بودن می اندیشم و با آلبومی از لحظه های دیروز با تو بودن، فردای شفق را روشن تر ببینم.
سلام محمد جان
شروع دوباره رو بهت تبریک میگم... مهم نیست بعد از چند سال دوباره شروع کردی... مهم جسارتیه که به خرج دادی و اما و اگرها رو کنار گذاشتی:)
ورودت رو به جمع خودمون خوشامد میگم:)
شاد و سرفراز باشی.
در پناه حق:-)
سلام
خدا رو شکر که آرزوهاتون به حقیقت پیوستن .
شاد و پیروز
شب خوش
سلام آقا محمد!
خوش اومدین. نوشتن آدما رو خیلی سبک می کنه! امیدوارم همیشه شاد باشین و شوق نوشتن داشته باشین.
من لینکتون می کنم. اگه شما هم لینکم کنین ممنون می شم.
سلام دوست عزیز
پیشاپیش عیدتون مبارک
من تابه حال با124سایت ووبلاگ تبادل لینک کردم
ومی خوام اگه افتخاربدین صدوبیست وپنجمین وبلاگی که دروبلاگم ثبت میکنم وبلاگ شماباشه
پس لطفا اگه موافقین وبلاگ من راباعنوان:
"1500مقاله وتحقیق رایگان"
وبه آدرس:
http://www.beheshtnet.blogfa.com
لینک نماییدوسپس اطلاع دهیدتادرهمان ساعت شمارالینک کنم
ممنون